تحولات منطقه

ساکنان مشهد خود را مجاور و یا به اصطلاح امروز، همسایگان ثامن‌الحجج(ع) می‌دانند و این نام در طول تاریخ در کنار زائران به کار گرفته شده ‌است.

 همسایه دیوار به دیوار بهشتیم
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

عشق و علاقه به اهل‌بیت(ع) و آرزوی همجواری با امام مهربان، در طول تاریخ هزار و ۲۰۰ ساله مشهد، سبب مهاجرت و اسکان مردمانی از نژادها و اقوام مختلف شده‌؛ مردمانی که وجه اشتراک تمام آن‌ها، مسلمان بودن و مهر ورزیدن به امام رضا(ع) است. بنابراین چنان که در بیشتر شهرهای مذهبی دنیا می‌توان مشاهده کرد، در مشهد نیز بافت جمعیتی به لحاظ قومی و تا حدودی فرهنگی، یکسان و یکدست نیست و آنچه از نظر رفتارها و علقه‌های فرهنگی در مشهد می‌بینیم، آمیخته‌ای از آداب و رسوم اقوام و حتی ملیت‌های مختلف است که طی قرن‌ها در مشهد اسکان یافته و به شکل مجاوران حرم رضوی، پایدار مانده‌اند. در رواق امروز می‌خواهیم مروری بر این مهاجرت‌ها و شکل گرفتن جمعیت مجاوران حرم رضوی داشته ‌باشیم.

نخستین مجاوران حرم رضوی بی‌تردید اهالی شهرهای اطراف مشهد بوده‌اند؛ ارادتمندانی از نوغان، تابران و به‌ویژه مرو که در زمان امام رضا(ع) با معارف رضوی آشنایی پیدا کردند و محبت آن حضرت را به دل گرفتند. از یک منظر، این نقل‌مکان‌ها فقط جابه‌جایی در منطقه بومی بود. تعدادی از اهالی نیشابور نیز در این دوره، به مشهد آمدند و در کنار مضجع شریف رضوی، مأوا گرفتند. براساس گزارش شیخ صدوق در «عیون اخبارالرضا(ع)»، نخستین مؤذن حرم رضوی از میان همین نیشابوری‌های مهاجر برخاست؛ ابونصر نیشابوری که گویا باید وی را نخستین مؤذن تاریخ حرم رضوی بدانیم. موج مهاجرت نخست در تمام دوره سامانی ادامه داشت. شیخ صدوق در «عیون اخبار الرضا(ع)»، از واکنش‌های تند ابومنصور محمد بن عبدالرزاق توسی، حکمران سامانیان در منطقه توس، نسبت به زائرانی که گروه گروه برای زیارت به مشهد می‌آمدند و بخش مهمی از آن‌ها، مجاور می‌شدند، سخن به میان آورده ‌است؛ رویکردی که البته پس از یک اتفاق، تغییر کرد. با این حال، تنها خراسانیان نبودند که به فیض همسایگی امام رضا(ع) نائل می‌شدند؛ گزارش‌هایی درباره ورود برخی زائران از مناطق بسیار دوری مانند مصر در دست است که این افراد نیز در مشهد ماندگار شدند و به جمع مجاوران پیوستند. گروه دیگری که نباید از قلم بیندازیم، سادات و علویان هستند که به دلیل وابستگی‌های معنوی و خانوادگی، به مشهد آمدند. این افراد احتمالاً نخستین متولیان بقعه مطهر بودند.

موج دوم: مجاورانی از آن سوی ماوراءالنهر

از حدود قرن چهارم هجری، به‌تدریج اقوام آن سوی ماوراءالنهر یا فرارودان، به مناطق داخلی خراسان کوچیدند و بخشی از آن‌ها در نواحی اطراف مشهد ساکن شدند. هرچند این نقل و انتقالات در ابتدای کار، عموماً دوستانه نبود. مشهور است که سبکتگین، پدر محمود غزنوی به مشهد تاخت و دست به غارت زد، اما با استقرار حکومت محمود، شرایط تغییر چشمگیری کرد. بزرگان دولت غزنوی که بخش زیادی از آن‌ها را سرداران و اقوام تُرک‌نژاد تشکیل می‌دادند، به عمران و سکونت در مشهد، راغب شدند. سوری بن معتز، حکمران بخشی از خراسان در دوره غزنوی، نخستین مناره حرم مطهر را ساخت و جمعی از غلامان و وابستگان خود را در مشهدالرضا(ع) اسکان داد. به این ترتیب، بخشی از مجاوران حرم رضوی متشکل از اقوام تُرک‌نژادی شد که از شمال شرقی به این سو رو آوردند. در دوره سلجوقیان و با اهتمامی که برخی از اُمرای آن‌ها به ساخت تأسیسات زیربنایی در مشهد داشتند، کار مهاجرت و مجاورت سرعت گرفت. گزارش‌هایی از وجود برخی مدارس و حضور تعدادی از محدثان و علمای مشهور در مشهدِ این دوره وجود دارد که نشان می‌دهد از نظر اجتماعی، اهل علم نیز به بخشی از مجاوران حرم رضوی تبدیل شده ‌بودند .

موج سوم: مجاورت در دوره مغول تا صفویه

همان‌طور که یکی دو بار در همین صفحه اشاره کردیم، با وجود حمله گسترده مغولان به ایران و به ویژه خراسان آسیبی به مشهد وارد نشد.  با تخریب نواحی مجاور مشهد، موج سوم مهاجرت به سمت شهر آغاز شد؛ باقیمانده سکنه تابران، نیشابور و دیگر مناطق خراسان، به سمت مشهد راه افتادند و جمعیت مجاوران حرم رضوی به نحو چشمگیری افزایش یافت. مدتی بعد و در دوره غازان‌خان، جمعیت آن‌قدر فزونی گرفت که ناچار به ایجاد تأسیسات گسترده شهری برای تأمین آب شدند؛ رویکردی که در دوره تیموری هم دنبال شد و در عصر سلطان‌حسین بایقرا به اوج خودش رسید. با انتخاب هرات به عنوان پایتخت تیموری، توجه به مشهد و ترغیب برای مهاجرت به آن هم افزایش یافت. ابن‌بطوطه که مقارن همین دوره تاریخی به مشهد سفر کرده ‌است، آن را صاحب مردمانی از مناطق مختلف جهان اسلام می‌داند که از هند گرفته تا جبال و عراق و شمال آفریقا، به مشهد آمده‌اند و پس از زیارت، مجاورت را برگزیده‌اند.

موج چهارم: از صفویه تا امروز

تعداد کسانی که به شوق مجاورت، به مشهد مهاجرت می‌کردند، با روی کار آمدن دولت صفویان و توجه ویژه آن‌ها به شهر مشهد، به‌شدت افزایش یافت. این را می‌توان از برنامه‌های عمرانی گسترده‌ای حدس زد که طی این دوره به انجام رسید. نخستین باروی بزرگ شهر، در دوره شاه‌طهماسب یکم بنا شد و نخستین خیابان را، شاه‌عباس یکم، حدود نیم قرن پس از ساخت بارو، بنا کرد. اماکن متبرکه گسترش فراوانی یافت و به‌تدریج در میان واقفان، خادمان و متولیان حرم مطهر، افرادی پیدا شدند که ریشه‌های آذربایجانی، گرجی، لُری و حتی عراقی داشتند و می‌توان سرنخ‌هایی از شکل گرفتن برخی محلات مشهد، حول همین ویژگی‌های قومی پیدا کرد. در دوره‌های بعد، موج گسترده‌ای از دوستداران اهل‌بیت(ع) و علاقه‌مندان به امام رضا(ع) به ویژه از مناطق شمال غرب ایران، یعنی آذربایجان و قفقاز به مشهد آمدند و مجاور شدند. در همین دوره‌ است که شاهد حضور شیعیان شبه قاره

هند در مشهد هستیم. آن‌ها هم از خود یادگاری‌هایی مانند مدرسه خیرات‌خان و میرزاجعفر به جا گذاشته‌اند. علی نجف‌زاده در کتاب «گروه‌های مهاجر به مشهد از صفویه تا کنون»، به تفصیل و با جزئیات درباره این مهاجرت‌ها صحبت می‌کند. در دوره‌های بعد و به ویژه پس از تشکیل اتحاد جماهیر شوروی، جمعیت مجاوران با مهاجرت دوباره مردم بخارا و مرو، افزایش یافت و آن‌ها مراکز مذهبی و دینی متعددی را در مشهد به وجود آوردند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.